طب سنتي
آشنايي با طب سنتي با تكيه بر گياهان دارويي
 
 
دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, :: 10:7 ::  نويسنده : پريسا

• پيامبر اکرم (صلی الله عليه و آله): •

لَو كانَ الدِّينُ مُعَلَّقاً بِالثُّرَيّا لَتَناوَلَهُ اُناسٌ مِن أبناءِ فارسَ.
اگر دين به ستاره ثريّا آويزان باشد، مردمانى از ايرانيان آن را به زير خواهند كشيد.

ميزان الحكمة : ج9 – ص82 - ح 15870 



دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, :: 10:2 ::  نويسنده : پريسا

• امام صادق (سلام الله علیه) : •

المُنتَظِرُ لِلثّاني عَشَرَ كَالشّاهِرِ سَيفَهُ بَينَ يَدَي رَسولِ اللَّهِ يَذُبُّ عَنهُ.
منتظر ظهور امام دوازدهم مانند كسى است كه در ركاب پيامبر خدا شمشير كشيده است و از ايشان دفاع مى‏‌كند.

اهل بيت در قرآن و حديث :ج2- ص780- ح 1221 



دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, :: 9:50 ::  نويسنده : پريسا

• پيامبر اکرم (صلی الله عليه و آله): •

يَخرُجُ ناسٌ مِنَ المَشرِقِ فَيُوَطِّئونَ لِلمَهدِيِّ سُلطانَهُ.
مردمى از مشرق قيام مى‏‌كنند و زمينه حكومت مهدى را فراهم مى‏‌آورند.

اهل بيت در قرآن و حديث: ج2- ص768 - ح 1198
 



دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, :: 9:48 ::  نويسنده : پريسا

• امام سجّاد (سلام الله علیه) : •

إنَّها [الصَّدَقةَ] تَقَعُ في يَدِ اللَّهِ قَبلَ أن تَقَعَ في يَدِ السّائلِ.
صدقه قبل‏ از اين‏كه در دست نيازمند قرار گيرد، در دست خداوند قرار مى‏‌گيرد.

عدّة الدّاعى - ح 121
 



سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:, :: 13:10 ::  نويسنده : پريسا

حتما ببینید
این برنامه بصورت عروسکی برگزار شده است،کارگردان این کار بهروز غریب پور است.
همایون شجریان صدای شمس است و معتمدی صدای مولانا.
 



سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:, :: 12:21 ::  نويسنده : پريسا

 • پيامبر اکرم (صلی الله عليه و آله): •

أسعَدُ العَجَمِ بِالإسلامِ أهلُ فارسَ. 
خوشبخت‏‌ترين ملّت غير عرب به واسطه اسلام، ايرانيان‏‌اند.

حكمت نامه پيامبر اعظم(ص) : ج5- ص462 - ح 3781

 



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, :: 14:25 ::  نويسنده : پريسا

التماس به خدا شجاعت است

اگر بر آورده شود رحمت است

اگر برآورده نشود حکمت است

التماس به خلق ذلت است

اگر بر آورده شود منت است

اگر بر آورده نشود خفت است. 



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, :: 14:20 ::  نويسنده : پريسا

خدایا به من توفیق

تلاش در هنگام شکست،

صبر در نومیدی 

رفتن بی همراه،

کار بی پاداش

و عظمت بی نام

و ایمان بی ریا عطا کن



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, :: 13:50 ::  نويسنده : پريسا

یا امیر المومنین 4 سوال دارم؟ فرمودند: بپرس:

عرض کرد واجب چیست و واجبتر کدام است؟

نزدیک چیست و نزدیکتر کدام است؟

عجیب چیست و عجیب تر کدام است؟

سخت چیست و سخت تر کدام است؟

فرمودند: واجب اطاعت خدای متعال و انجام واجبات است و واجبتر ترک گناهان و محرمات است.نزدیک قیام قیامت است و نزدیکتر مرگ است. عجیب دنیا(با تغییرات و دگرگونیهای در اوست) و عجیب تر علاقه و محبت به دنیاست. سخت ساعت ورود به قبر و سخت تر از آن ورود در قبر بدون زاد و توشه است.

 



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, :: 13:26 ::  نويسنده : پريسا

 هر کس مرا طلب کند، مرا می یابد هرکس مرا یافت، مرا می شناسد و هر کس مرا شناخت، مرا دوست دارد و هر کس مرا دوست داشت، عاشق من می شود و هر کس عاشق من شد، من عاشق او می شوم و هر کس من عاشقش بشوم، او را می کشم و کسیکه او را بکشم، بر من دیه اش واجب و کسی که دیه اش بر من واجب شد، پس خودم خونبهای او می شوم.



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, :: 13:17 ::  نويسنده : پريسا

• پيامبر اکرم (صلی الله عليه و آله): •

أيُّهَا النّاسُ! عَلَيكُم بِالجَماعَةِ و إيّاكُم و الفُرقَةَ.
اى مردم! بر شما باد به جماعت و بپرهيزيد از جدايى.

ميزان الحكمه : ج2- ص236- ح2589


مناسبتهاي روز:
ميلاد حضرت رسول اکرم‏ صلی الله علیه و آله به روايت اهل سنّت (53 سال قبل از هجرت) ـ آغاز هفته وحدت
 



شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, :: 18:25 ::  نويسنده : پريسا

پنج آدمخوار به عنوان کارمند در یک اداره استخدام شدند
هنگام مراسم خوشامدگویی رئیس اداره گفت: "شما همه جزو تیم ما هستید. شما
اینجا حقوق خوبی می گیرید و می توانید به غذاخوری شرکت رفته و هر مقدار
غذا که دوست داشتید بخورید. بنابراین فکر خوردن کارکنان دیگر را از سر
خود بیرون کنید."

آدمخوارها قول دادند که با کارکنان اداره کاری
 نداشته باشند.
چهار هفته بعد رئیس اداره به آنها سر زد و گفت: "می دانم که شما خیلی سخت
کار می کنید. من از همه شما راضی هستم. امّا یکی از نظافت چی های ما
ناپدید شده است. کسی از شما می داند که چه اتفاقی برای او افتاده است؟"
آدمخوارها اظهار بی اطلاعی کردند.
بعد از اینکه رئیس اداره رفت، رهبر آدمخوارها از بقیه پرسید: "کدوم یک از
شما نادونا اون نظافت چی رو خورده؟"
یکی از آدمخوارها با اکراه دستش را بالا برد.
رهبر آدمخوارها گفت: "ای احمق! طی این چهار هفته ما مدیران، مسئولان و
مدیران پروژه ها را خوردیم و هیچ کس چیزی نفهمید و حالا تو اون آقا را
 خوردی و رئیس متوجه شد؟!

از این به بعد لطفاً افرادی را که کار می کنند نخورید.

 



شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, :: 18:6 ::  نويسنده : پريسا

اول اینکه از استرسهایتان حرف بزنید
 
یک آدم صبور و دهن‌قرص، گیر بیاورید و کل بدبختی‌ها و جفتکهایی که از "الاغ زندگی" خورده‌اید را با او تقسیم کنید…
 
بازگو کردن مشکلات، وزن آنها را کم میکند… علاوه بر آن معمولا وقتی سفره دلتان را جلو کسی باز می‌کنید، اوهم سفره خودش را برایتان باز میکند و یحتمل می فهمید که شما در این دنیا، تنها آدم کتک خورده نیستید... و این یعنی آرامش..
دوم اینکه فقط به زمان حال فکر کنید:
 
گذشته‌تان و آینده‌تان را خیلی جدی نگیرید…
اصلا پاپیچ خرابکاریها و کوتاهی‌هایی که در گذشته در حق خودتان کرده‌اید، نشوید.
 
همه همینطور بوده‌اند وانگشت فرو کردن در زخمهای قدیمی، هیچ فایده‌ای جز چرکی شدن آنها ندارد.
 
آینده را هم که رسما باید به هیچ وجه به حساب نیاورید.
 
ترس از حوادث و رخدادهای احتمالی، حماقت محض است..

فکر هر چیزی، از خود آن چیز معمولا سخت‌تر و دردناک‌تر است…
سوم اینکه به خودتان استراحت بدهید:
 
حالامی‌گویم استراحت، یکهو فکرتان نرود به سمت یک ماه عشق و حال وسط سواحل هاوایی…! وسط همه گرفتاریها واسترسها و بدبختی‌هاتون...!!!
 
آدم میتواند خیلی شیک به خود، مرخصی چند ساعته بدهد…
 
کمی تنهایی، کمی بچگی کردن، یا هر چیز نامتعارفی که شاید دوست داشته باشید…. که کمی از دنیای واقعی دورتان کند و خستگی را بگیرد…
 
مثل نهنگ‌ها که هر از چندگاهی به بالای آب می‌آیند و نفسی تازه می‌کنند و دوباره به زیر آب برمی‌گردند…
چهارم اینکه تن‌‌تان را بجنبانید
 
ورزش قاتل استرس است...
 
لزومی هم ندارد که وقتی می‌گوییم ورزش، خودتان را موظف کنید روزی هزار بار وزنه یک تنی بزنید و بازو دربیاورید…
 
همچین که یک جفتک چارکش منظم وخفیف در روز داشته باشید، کلی موثر است…
 
از من به شما نصیحت…
 
پنجم اینکه واقع‌بین باشید:
 
ما ملت شریف، بیشتر استرسمان بابت چیزهایی است که کنترلی روی آنها نداریم…
 

 ششم اینکه زندگی‌تان، میدان و مسابقه اسب‌دوانی نیست  
خودتان را دائم با دیگران مقایسه نکنید… مقایسه کردن و"رقابت‌پیشگی"، استرس‌زا است…
 
اینکه جاسم فوق‌لیسانس دارد و من ندارم و قاسم لامبورگینی دارد و من ندارم و عبود فلان دارد و من ندارم، شما را دقیقا می‌کند همان اسب مسابقه که همه عمرش را بابت هویج ِ سر چوب، دویده وبه هیچ کجا هم نرسیده…
 
زندگی مسخره‌تر از چیزی است که شما فکرش رامی‌کنید…
 
هیچ دونفری لزوما نباید مثل هم باشند…
خودتان باشید…
 
 
هفتم اینکه از مواجهه با عوامل "ترس‌زا" هراس نداشته باشید:
 
مثال ساده آن، دندان‌پزشک است…
وقتی دندان خراب دارید، یک کله پیش دکتر بروید و درستش کنید… نه اینکه مثل بز بترسید و یک عمر را از ترس دندان‌پزشک، بادرد آن بسازید و همه لقمه‌هایتان را با یکطرفتان بجوید…
 
نیم ساعت جنگیدن با درد، بهتر از یک عمر زندگی با ترس درد است…
ترس، استرس می زاید
هشتم اینکه خوب بخورید و بخوابید
 
آدمی که درست نخوابد و نخورد، مغزش درست کارنمی‌کند…
مغز علیل هم، عادت دارد همه چیز را سخت و مهلک نشان دهد…
 
آدم وقتی گرسنه و خسته است، یک وزنه یک کیلویی را هم نمی‌تواند بلند کند، چه برسد به یک فکر چند کیلویی…!!
نهم اینکه بخندید:
 
همه مشکل دارند…
من دارم، شما هم دارید… همه بدبختی داریم، گرفتاری داریم و این موضوع تابع محل جغرافیایی آدمها هم نیست…
 
یاد بگیرید بخندید… به ریش دنیا و مشکلات بخندید…
 
به بدبختی‌ها بخندید… به من که دو ساعت صرف نوشتن این موضوع کردم،بخندید…
 
به خودتان بخندید…
 
دو بار اولش سخت است، اما کم کم عادت میکنید و می‌بینید که رابطه خنده و گرفتاری، مثل رابطه خیار است و سوختگی پوست… درمانش نمی‌کند اما دردش را کم میکند


دهم اینکه :

 
این متن را برای آن که دوستش داری و از شادیش لذت میبری بخون . اگه نخونی هم هیچی نمیشه . خودت خوش باش. چون حداقل یک نفر تو این دنیای بزرگ هست که خیلی دوست داره و از خوشحالی تو شاد میشه . پس استرس و فشارهای روحی رو برای یک ساعت بزار کنار و بی دلیل شاد باش.
 



شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, :: 15:40 ::  نويسنده : پريسا

به نظر من آدمها دو دسته هستن :


یا از من پولدارترن که بهشون میگم مال مردم خور و ...
یا بی پول ترن که بهشون میگم گشنه گدا و ...
یا بهتر از من کار میکنن که بهشون میگم خرحمال و ...
یا کمتر کار میکنن که بهشون میگم تنبل و ...
یا از من سرسخت ترن که بهشون میگم کله خر و ...
یا بی خیال ترن که بهشون میگم ببو و ...
یا از من هوشیارترن که بهشون میگم پرافاده و ...
یا ساده ترن که بهشون میگم هالــو و ...
یا از من شجاع ترن که بهشون میگم بی کله و ...
یا از من محتاط ترن که بهشون میگم بی عرضه و ...
یا از من دست و دل باز ترن که بهشون میگم ولخرج و ...
یا اهل حساب و کتابن که بهشون میگم خسیس و ...
یا از من بزرگترن که بهشون میگم گنده بگ و ...
یا کوچیکترن که بهشون میگم فسقلی و ...

کلا معیار همه چیز من هستم و نه حقیقت
 



شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, :: 15:39 ::  نويسنده : پريسا

جیبها تو Search می‌کنه!
 
پولاتو Delete می‌کنه!
 
خانوادتو Edit می‌کنه!
 
ارتباط با دوستاتو Cut می‌کنه!
 
دوستهای خودشو Paste میکنه!
 
موبایل‌تو Scan می‌کنه!
 
خوشی‌هاتو Cancel می‌کنه!
 
اموالتو Rename میکنه!
 
هر چی قربون تصدقش بری تو Recycle Bin میکنه!
 
هر چی منفی بهش گفتی Save میکنه!
 
هر وقت باهات دعواش بشه همشونو Restore میکنه!
 
روتو زیاد کنی Reboot تت میکنه!
 
آخرش هم ، مخت رو Hang می‌کنه!!!!!  



حتی از طریق ایمیل باهاتون زبان انگلیسی تمرین بشه

پس حتما یک سر به این سایت بزنید،

امیدوارم بدردتون بخوره.

http://www.zabanamoozi.com/ 



پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:, :: 23:19 ::  نويسنده : پريسا

 • امام عسکری (سلام الله علیه) : •

خَصلَتانِ لَيسَ فَوقَهُما شَى‏ءٌ: اَلإيمانُ بِاللَّهِ ونَفعُ الْإِخوانِ. 
دو خصلت است كه بالاتر از آنها چيزى نيست: ايمان به خدا و سود رساندن به برادران.

بحارالأنوار - ج 78 - ص 374. خیرو برکت در قرآن وحدیث: ص48- ح33


مناسبتهاي روز:
شهادت حضرت امام حسن عسکرى‏ سلام الله علیه و آغاز امامت حضرت مهدى‏ سلام الله علیه (260 ق) ـ بازگشت امام خمينى‏ قدس سره به ايران (1357 ش) ـ آغاز دهه مبارکه فجر انقلاب اسلامى
 



پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:, :: 11:11 ::  نويسنده : پريسا

 سفيد رنگ آرامش است، 
اگر در اتاقي با رنگ سفيد بماني، از فرط آرامش ديوانه مي شوي

سياه رنگ جدي است، 
اگر در اتاقي با رنگ سياه بماني، از فرط نااميدي ديوانه مي شوي

قرمز رنگ جذاب و گرم است، 
اگر در اتاقي با رنگ قرمز بماني از فرط هيجان ديوانه مي شوي،

زرد رنگ زندگي است
، 
اگر در اتاقي با رنگ زرد بماني از فرط اضطراب ديوانه مي شوي،

اصولا اگر زياد در اتاق بماني ديوانه مي شوي
، 
زياد هم ربطي به رنگها ندارد .پاشو برو بیرون اینقدر پای کامپیوتر نشین دیوونه میشی ها

 



پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:, :: 10:29 ::  نويسنده : پريسا

 راننده: آقا لطفاً پول خورد بدین! ربع سکه! نیم سکه! ندارین؟…
مسافر: شرمنده، من فقط طرح قدیم دارم! 
راننده: این تراول مال کی بود؟ آقا گوشه نداره! لطف کن عوضش کن!… این میلیونی رو کی داد؟! من که گفتم خورد ندارم!…
مسافر: آقا من هر روز دارم این مسیرو می‌آم! روزی صدهزارتومن گرون می‌شه! شما دویست تومن گرونش کردین؟
!راننده: خانوم کرایه‌ش همینه! قبل از پل هشتصد تومن، بعد از پل یه میلیون. اینجا تعرفه‌ش تو موبایلم هست، بذار آپدیتش کنم.
یه مسافر دیگه: آقا واسه صدتومن ارزش نداره، فشارتو می‌بری بالا! بده بهش بره. من حساب می‌کنم!
راننده: برو خانوم! برو بقیه شو بنداز صندوق صدقات!
مسافر درو محکم می‌بنده، می‌گه: برو گم شو! داهاتی!
راننده یه آهی می‌کشه می‌گه: ببین چجوری جلو این همه مسافر من‌و سکه‌ی بهار آزادی یه پولم کرد!

 



سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:, :: 16:44 ::  نويسنده : پريسا

سخت آشفته و غمگین بودم…

 به خودم می گفتم:

بچه ها تنبل و بد اخلاقند

دست کم میگیرند

درس ومشق خود را…

باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم

 و نخندم اصلا

تا بترسند از من

و حسابی ببرند…

خط کشی آوردم،

درهوا چرخاندم...

 چشم ها در پی چوب، هرطرف می غلطید

مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید !


اولی کامل بود،


دومی بدخط بود

بر سرش داد زدم...


سومی می لرزید...

خوب، گیر آوردم !!!

صید در دام افتاد

و به چنگ آمد زود...

دفتر مشق حسن گم شده بود

این طرف،

آنطرف، نیمکتش را می گشت

تو کجایی بچه؟؟؟

بله آقا، اینجا

همچنان می لرزید...

” پاک تنبل شده ای بچه بد ”

" به خدا دفتر من گم شده آقا، همه شاهد هستند"

” ما نوشتیم آقا ”


بازکن دستت را...

خط کشم بالا رفت، خواستم برکف دستش بزنم

او تقلا می کرد

چون نگاهش کردم

ناله سختی کرد...

گوشه ی صورت او قرمز شد

هق هقی کردو سپس ساکت شد...

همچنان می گریید...

مثل شخصی آرام، بی خروش و ناله


ناگهان حمدالله، درکنارم خم شد

زیر یک میز،کنار دیوار،

دفتری پیدا کرد ……


گفت : آقا ایناهاش،
دفتر مشق حسن


چون نگاهش کردم، عالی و خوش خط بود

غرق در شرم و خجالت گشتم

جای آن چوب ستم، بردلم آتش زده بود

سرخی گونه او، به کبودی گروید …..


صبح فردا دیدم

که حسن با پدرش، و یکی مرد دگر

سوی من می آیند...


خجل و دل نگران،
منتظر ماندم من

تا که حرفی بزنند

شکوه ای یا گله ای،
یا که دعوا شاید


سخت در اندیشه ی آنان بودم

پدرش بعدِ سلام،
گفت : لطفی بکنید،
و حسن را بسپارید به ما ”


گفتمش، چی شده آقا رحمان ؟؟؟

گفت : این خنگ خدا

وقتی از مدرسه برمی گشته

به زمین افتاده
بچه ی سر به هوا،
یا که دعوا کرده

قصه ای ساخته است

زیر ابرو وکنارچشمش،
متورم شده است

درد سختی دارد،
می بریمش دکتر
با اجازه آقا …….


چشمم افتاد به چشم کودک...

غرق اندوه و تاثرگشتم


منِ شرمنده معلم بودم

لیک آن کودک خرد وکوچک

این چنین درس بزرگی می داد

بی کتاب ودفتر ….


من چه کوچک بودم

او چه اندازه بزرگ

به پدر نیز نگفت

آنچه من از سرخشم، به سرش آوردم


عیب کار ازخود من بود و نمیدانستم

من از آن روز معلم شده ام ….

او به من یاد بداد درس زیبایی را...

که به هنگامه ی خشم

نه به دل تصمیمی

نه به لب دستوری

نه کنم تنبیهی

***

یا چرا اصلا من
عصبانی باشم

با محبت شاید،

گرهی بگشایم


با خشونت هرگز...

  با خشونت هرگز...

  با خشونت هرگز
 



سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:, :: 16:41 ::  نويسنده : پريسا

یکی از دانشجویان دکتر حسابی به ایشان گفت : شما سه ترم است که مرا از این درس می اندازید . من که نمی خواهم موشک هوا کنم .

می خواهم در روستایمان معلم شوم .

دکتر جواب داد : تو اگر نخواهی موشک هواکنی و فقط بخواهی معلم شوی قبول ، ولی تو نمی توانی به من قول بدهی که یکی از شاگردان تو در روستا ، نخواهد موشک هوا کند .
 



سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:, :: 16:24 ::  نويسنده : پريسا

 ترجمه متن زیبا و پرمعنی فوق را به فارسی هم بخوانید :

ابتدا به شدت سعی داشتم تا دبیرستان را تمام کنم و دانشکده را شروع کنم،
سپس به شدت سعی داشتم تا دانشگاه را تمام کرده و وارد بازار کار شوم،
بعد تمام تلاشم این بود که ازدواج کنم و صاحب فرزند شوم،
سپس تمام سعی و تلاشم را برای فرزندانم بکار بردم تا آنها را تا حد مناسبی پرورش دهم،
سپس می تونستم به کار برگردم اما برای بازنشستگی تلاش کردم،
اما اکنون که در حال مرگ هستم،
ناگهان فهمیده ام که فراموش کرده بودم زندگی کنم

لطفا اجازه ندهید این اتفاق برای شما هم تکرار شود.
قدردان موقعیت فعلی خود باشید و از هر روز خود لذت ببرید.

برای به دست آوردن پول، سلامتی خود را از دست می دهیم
سپس برای بازیابی مجدد سلامتی مان پول مان را از دست می دهیم
گونه ای زندگی می کنیم که گویا هرگز نخواهیم مرد
و گونه ای می میریم که گویا هرگز زندگی نکرده ایم


 



سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:, :: 16:17 ::  نويسنده : پريسا

 



سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:, :: 16:9 ::  نويسنده : پريسا

با 50% تخفیف و پرداخت 11,000 تومان تا سقف 22,000 تومان از منوی باز رستوران ایتالیایی سزار سفارش دهید
 
 
پرداخت شما (تومان) 
11000
ارزش (تومان)
22000
تخفیف 
50%
مهلت خرید تا
۱۳۹۰/۱۱/۱۸
اطلاعات فروشنده: 
رستوران ایتالیایی سزار 

شهرک غرب, بلوار فرحزادی، خیابان ارغوان غربی, تهران, کد پستی: -, تلفن: 22082878 
ویژگی ها 

- امکان سفارش از تمام منوی رستوران ایتالیایی سزار شامل انواع پیتزا، غذای دریایی، پاستا و استیک تا سقف 22000 تومان با ارائه هر نت برگ


شرایط استفاده 


- هر نت برگی فقط 1 نت برگ

- ظرفیت محدود: فقط 500 نت برگ موجود است!

- زمان استفاده از 19 بهمن ماه 90 تا 4 فروردین 90

- برای هر صورتحساب ارائه تنها یک نت برگ مجاز می باشد

- 10% حق سرویس بر روی فاکتور فروش محاسبه می گردد

- استفاده از نت برگ و سرو غذا فقط در داخل رستوران امکان پذیر می باشد


 



سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:, :: 15:45 ::  نويسنده : پريسا

اتومبیل مردی در هنگام رانندگی، درست جلوی حیاط یک تیمارستان پنچر شد و راننده مجبور شد همانجا به تعویض لاستیک آن بپردازد.

هنگامی که آن مرد سرگرم این کار بود، ماشین دیگری به سرعت از روی مهره‌های چرخ که در کنار ماشین بودند گذشت و آنها را به درون جوی آب انداخت و آب مهره‌ها را برد. مرد حیران مانده بود که چکار کند. او تصمیم گرفت که ماشینش را همانجا رها کند و برای خرید مهره چرخ برود. در این حین، یکی از دیوانه‌ها که از پشت نرده‌های حیاط تیمارستان، نظاره‌گر این ماجرا بود، او را صدا زد و گفت: 

از 3 چرخ دیگر ماشین، از هر کدام یک مهره بازکن و این لاستیک را با 3 مهره ببند و برو تا به تعمیرگاه برسی!

آن مرد اول توجهی به این حرف نکرد، ولی بعد که با خودش فکر کرد، دید راست می گوید و بهتر است همین کار را بکند. پس به راهنمایی او عمل کرد و لاستیک زاپاس را بست. هنگامی که خواست حرکت کند رو به آن دیوانه کرد و گفت: "خیلی فکر جالب و هوشمندانه‌ای داشتی، پس چرا تو را توی تیمارستان انداختنت؟"

دیوانه لبخندی زد و گفت: من اینجام چون دیوانه‌ام، ولی احمق که نیستم!


 



سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:, :: 15:40 ::  نويسنده : پريسا

امام عسکری (سلام الله علیه) : •

لَو عَقَلَ أهلُ الدُّنيا خَرِبَت.
اگر همه اهل دنيا، خردمند مى‏شدند، دنيا ويران مى‏گشت.

خردگرایی در قرآن وحدیث : ص 334 - ح 1095


مناسبتهاي روز:
درگذشت آيةاللَّه شيخ عبدالکريم حايرى يزدى، مؤسس حوزه علميه قم( 1315 ش) 



سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:, :: 16:7 ::  نويسنده : پريسا

تنهایی یعنی
اگه هزار بار هم از اول تا آخر
لیست شماره های موبایلت رو نگاه کنی
نتونی یک نفر رو پیدا کنی
که باهاش درد دل کنی !!

 



سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:, :: 16:6 ::  نويسنده : پريسا

اینجا سرزمین واژه های وارونه است:
جایی که گنج, "جنگ" می شود
درمان, "نامرد" می شود
... قهقه , "هق هق" می شود
اما دزد همان "دزد" است
درد همان "درد"
و گرگ همان "گرگ"
 



سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:, :: 15:56 ::  نويسنده : پريسا


• پيامبر اکرم (صلی الله عليه و آله): •

سَتُدفَنُ بَضعَةٌ مِنّى بأرضِ خُراسانَ، لا يَزُورُها مُؤمِنٌ إلاّ أوجَبَ اللَّهُ(عزوجل) لَهُ الجَنَّةَ.
زود باشد كه پاره‏اى از تن من در خاك خراسان دفن شود. هيچ مؤمنى آن را زيارت نكند مگر آن كه خداوند(عزوجل) بهشت را بر او واجب گرداند.

حكمت نامه پيامبر اعظم(ص) : ج4- ص300 - ح 2708
 



سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:, :: 15:54 ::  نويسنده : پريسا




من دلم مي خواهد
 
خانه اي داشته باشم پر دوست

کنج هر ديوارش

دوستهايم بنشينند آرام

گل بگو گل بشنو

هرکسي مي خواهد

وارد خانه پر عشق و صفايم گردد

يک سبد بوي گل سرخ

به من هديه کند

شرط وارد گشتن
 
شست و شوي دلهاست

شرط آن داشتن

يک دل بي رنگ و رياست

بر درش برگ گلي مي کوبم

 
روي آن با قلم سبز بهار
 
مي نويسم اي يار

خانه ي ما اينجاست

تا که سهراب نپرسد دگر

خانه دوست کجاست؟
فريدون مشيري
 



سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:, :: 15:51 ::  نويسنده : پريسا

كوك كن ساعتِ خویش !
> اعتباری به خروسِ سحری، نیست دگر
> دیر خوابیده و برخاسـتنـش دشـوار است
>
> كوك كن ساعتِ خویش !
> كه مـؤذّن، شبِ پیـش
> دسته گل داده به آب
> و در آغوش سحر رفته به خواب
>
> كوك كن ساعتِ خویش !
> شاطری نیست در این شهرِ بزرگ
> كه سحر برخیزد
> شاطران با مددِ آهن و جوشِ شیرین
> دیر برمی خیزند
>
> كوك كن ساعتِ خویش !
> كه سحرگاه كسی
> بقچه در زیر بغل،
> راهیِ حمّامی نیست
> كه تو از لِخ لِخِ دمپایی و تك سرفه ی او برخیزی
>
> كوك كن ساعتِ خویش !
> رفتگر مُرده و این كوچه دگر
> خالی از خِش خِشِ جارویِ شبِ رفتگر است
>
> كوك كن ساعتِ خویش !
> ماكیان ها همه مستِ خوابند
> شهر هم . . .
> خوابِ اینترنتیِ عصرِ اتم می بیند
>
> كوك كن ساعتِ خویش !
> كه در این شهر، دگر مستی نیست
> كه تو وقتِ سحر، آنگاه كه از میكده برمی گردد
> از صدای سخن و زمزمه ی زیرِ لبش برخیزی
>
> كوك كن ساعتِ خویش !
> اعتباری به خروسِ سحری نیست دگر
> و در این شهر سحرخیزی نیست
> و سـحر نـزدیک است .....
 



سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:, :: 15:49 ::  نويسنده : پريسا

  image001.jpg
   



با زمانبندی صحیح آب خوردن اثر آن را در بدن خود بالا ببرید
  دو لیوان آب -- بعد از بیداری -- کمک می کند به فعال کردن ارگان های داخلی
  یک لیوان آب -- 30 دقیقه قبل از غذا -- هضم راحت غذا
  یک لیوان آب -- قبل از گرفتن حمام -- کمک می کند به کاهش فشار خون
  یک لیوان آب -- قبل از خواب -- به منظور جلوگیری از سکته مغزی یا حمله قلبی

image002.jpg
 


 



سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:, :: 15:45 ::  نويسنده : پريسا

 يه جفت جوراب داشتم، خيلي باهم معاشرت داشتيم!
توي دوران اوج رابطه مون يه لنگه اش گم شد... امروز کشومو ريختم بيرون، يهو ديدم اون تــَــه زُل زده تو چشمام!!!!
گفتم: کجا بودي لوتــــــــي؟!؟!؟
گفت: باس يه مدت با خودم خلوت مي کردم، ولي تمام اين مدت بوي تو رو مي دادم...
 بــــــوييدمش... همون لحظه فهميدم خيلي مــَــــــــــرده!
سنگم بود با اون بو بايد پودر ميشد تا الان...!!!!!
 
 
 
فقط يه ايراني ميتونه (؟) بره شاخ ترين رستوران شهرشون، بعد توي منوي غذاها دنبال ارزونترينش بگرده!
 
 
زنه سکته ناقص ميزنه، شوهرش ميگه: تو چرا هيچ کاري رو درست انجام نميدي؟؟؟!!
 
 
 
يکي از بدي‌هاي هدفون اينه که همش فکر مي‌کني دور و ورت داره يه اتفاقي ميفته که تو ازش خبر نداري!
يکي از بدي هاي سايلنت گذاشتن گوشي هم اينه که
همش فک ميکني اس ام اس اومده ميري نگاه ميکني ميبيني هيچ خبري نيست! همش با خودت درگيري اصن
 
 
عشق هم عشقاي قديمي: بابا بزرگم دوران نامزديش اولين باري که مامان بزرگمو "بوس" کرده مامان بزرگم " تشنج " ... کرده بردنش درمانگاه !
 
تو تمام عمرم سعي كردم با كلمات لوسي مثل عجيجم ، عجقم ، خوجلم و ... به سختي كنار بيام...!
ولي ديگه جمله ي تيتال ميتوني ( چيكار ميكني ) از توان اعصابم خارجه..!
 
 
گيرم برم آمريکا واسه زندگي! بهترين جاش اصلا! تو بگو بهترين شرايط! فقط کافيه تو آمريکا برق بره بعد برق که بياد هيشکي تو صلوات فرستادن منو همراهي نکنه! بغضم ميگيره

 



سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:, :: 15:42 ::  نويسنده : پريسا

 به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم، فهمیدم که بیمارم ...
 خدا فشار خونم را گرفت، معلوم شد که لطافتم پایین آمده.
 زمانی که دمای بدنم را سنجید، دماسنج 40 درجه اضطراب نشان داد.
 آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم، تنهایی سرخرگهایم را مسدود کرده بود ...
 و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند.
  به بخش ارتوپدی رفتم چون دیگر نمی توانستم با دوستانم باشم و آنها را در آغوش بگیرم.
 بر اثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم ...
 فهمیدم که مشکل نزدیک بینی هم دارم، چون نمی توانستم دیدم را از اشتباهات اطرافیانم فراتر ببرم.
 زمانی که از مشکل شنوایی ام شکایت کردم معلوم شد که مدتی است که صدای خدا را آنگاه که در طول روز با من سخن می گوید نمی شنوم ...!
خدای مهربان برای همه این مشکلات به من مشاوره رایگان داد و من به شکرانه اش تصمیم گرفتم از این پس تنها از داروهایی که در کلمات راستینش برایم تجویز کرده است استفاده کنم :
 هر روز صبح یک لیوان قدردانی بنوشم
قبل از رفتم به محل کار یک قاشق آرامش بخورم .
هر ساعت یک کپسول صبر، یک فنجان برادری و یک لیوان فروتنی بنوشم.
زمانی که به خانه برمی گردم به مقدار کافی عشق بنوشم .
و زمانی که به بستر می روم دو عدد قرص وجدان آسوده مصرف کنم.
  
امیدوارم خدا نعمتهایش را بر شما سرازیر کند:  
  
رنگین کمانی به ازای هر طوفان ،
لـبخـندی بـه ازای هـر اشـک ،
دوستی فداکار به ازای هر مشکل ،
نغمه ای شیریـن به ازای هـر آه ،
و اجـابتی نزدیک بـرای هر دعـا .
 
جمله نهایی
 عيب کار اينجاست که من '' آنچه هستم'' را با '' آنچه بايد باشم'' اشتباه مي کنم، خيال مي کنم آنچه بايد باشم هستم ، در حالي که آنچه هستم نبايد باشم .  
زنده یاد احمد شاملو 

 



درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
موضوعات
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان طب سنتي و آدرس medicinalplant.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 26
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 31
بازدید ماه : 157
بازدید کل : 78712
تعداد مطالب : 71
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1



Alternative content